کد مطلب:77759 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

نامه 036-به عقیل











و من كتاب له علیه السلام

فی ذكر جیش انفذه الی بعض الاعداء و هو جواب كتاب كتبه الیه اخوه عقیل بن ابی طالب رضی الله عنه.

یعنی و از مكتوب امیرالمومنین علیه السلام است در ذكر لشكری كه فرستاده بود آن را به سوی بعضی از دشمنان و آن مكتوب جواب مكتوبی است كه نوشته بود به سوی او برادر او عقیل پسر ابی طالب رضی الله عنه.

«فسرحت الیه جیشا كثیفا من المسلمین، فلما بلغه ذلك شمر هاربا و نكص نادما، فلحقوه ببعض الطریق و قد طفلت الشمس للایاب، فاقتتلوا شیئا كلا و لا، فما كان الا كموقف ساعه حتی نجا جریضا بعد ما اخذ منه بالمخنق و لم یبق منه غیر الرمق، فلایا بلای ما نجا.»

یعنی پس فرستادم به سوی آن دشمن سپاه انبوهی از مسلمانان را، پس در هنگامی كه رسید به او خبر فرستادن سپاه، شتابید در حالتی كه گریزان بود و برگشت قهقهری در حالتی كه پشیمان بود. پس رسیدند سپاه به او در اثنای راه و حال آنكه نزدیك شده بود آفتاب وقت رجوع و غروب را، پس مقاتله كردند با هم چیزی از مقاتله را كه مانند مقاتله نكردن بود و نبود مانند آن، یعنی مقاتله ی اندكی كه شبیه به عدم مقاتله بود و نبود عدم مقاتله، پس نبود آن قتال مگر مثل زمان ایستادن ساعتی و لحظه ای، تا اینكه نجات یافت در حالتی كه غصه خورنده و غمگین بود، بعد از آنكه گرفته شده بود گلوگاه او را و باقی نمانده بود از او غیر از رمق و نیم جانی، پس از روی دشواری متلبس به دشواری عظیمی نجات یافت و خلاص شد از كشته شدن.

«فدع عنك قریشا و تركاضهم فی الضلال و تجوالهم فی الشقاق و جماحهم فی التیه، فانهم

[صفحه 1104]

قد اجمعوا علی حربی كاجماعهم علی حرب رسول الله صلی الله علیه و آله قبلی، فجزت قریشا عنی الجوازی! فقد قطعوا رحمی و سلبونی سلطان ابن امی.»

یعنی پس واگذار از تو طایفه ی قریش را با بسیار دویدن ایشان در ضلالت و گمراهی و با بسیار جولان كردن ایشان در دشمنی و با بسیار سركشی كردن ایشان در حیرت و سرگردانی، پس به تحقیق كه ایشان اتفاق كردند بر محاربه ی با من مثل اتفاق كردن ایشان بر محاربه ی با رسول خدا، صلی الله علیه و آله، پیش از من، پس جزا دهد قریش را از جانب من صاحبان جزاهای گوناگون و عقوبات مختلفه، پس به تحقیق كه بریدند خویشی مرا و ربودند از من سلطنت پسر مادر مرا كه پیغمبر صلی الله علیه و آله، باشد، یعنی خلافت او را و مراد از مادر جده است كه فاطمه مادر عبدالله و ابوطالب باشد.

«و اما ما سالت عنه من رایی فی القتال، فان رایی قتال المحلین حتی القی الله، لایزیدنی كثره الناس حولی عزه و لا تفرقهم عنی وحشه و لاتحسبن ابن ابیك و لو اسلمه الناس متضرعا متخشعا و لا مقرا للضیم واهنا و لا سلس الزمام للقائد و لا وطی ء الظهر للراكب المقتعد و لكنه كما قال اخوبنی سلیم:


فان تسالینی كیف انت فاننی
صبور علی ریب الزمان صلیب


یعز علی ان تری بی كابه
فیشمت عاد او یساء حبیب.»


یعنی و اما آنچه را كه سوال كردی از آن از رای من در جنگ كردن، پس به تحقیق كه رای من در جنگ كردن با اشخاصی است كه واكرده اند و شكسته اند بیعت و پیمان را و یاغی و سركش باشند، تا اینكه ملاقات كنم خدا را، زیاد نمی گرداند از برای من بسیاری مردمان در حوالی من عزتی را و نه متفرق شدن ایشان از من وحشت و خوفی را و گمان مكن تو پسر پدر تو را كه نفس نفیسش باشد علیه السلام و اگر چه واگذاشته باشند او را مردمان،

[صفحه 1105]

یعنی یاری او نكرده باشند كه زاری كننده باشد و فروتن باشد از برای دشمن و گمان مكن كه راضی و صابر باشد از برای ظلم و ضعیف باشد در آن و نه سست مهار باشد از برای كشاننده و نه پا به پشت گذاشته مهیای سواری باشد از برای اراده كنندگان سوار شدن و نشستن بر آن و لكن برادر تو همچنان است كه گفته است شاعر برادر طایفه ی بنی سلیم: كه پس اگر سوال می كنی ای زن از من كه چگونه است حال تو، پس به تحقیق كه شكیبا باشم بر سختی روزگار، سخت باشم در شدائد.

دشوار است بر من اینكه دیده شود در من حزن و اندوهی تا اینكه شماتت كند دشمنی یا اینكه محزون شود دوستی.

[صفحه 1106]


صفحه 1104، 1105، 1106.